ر این پروژه چند استعلام ساختاری برایمان مطرح بود، اینکه چسان می شود مجموعه ای ساختن که نشانه تاثیر الگویی و تأثیرگذاری داشته باشد و در عین حال از کلیشه های یادمانی مد فاصله ی انتقادی بگیرد. و اینکه مسئله ی فضای باز و فضاهای همگانی کمونیستی برای راه پیمایی و تعیش مدنی جمعی چطور می تواند با هوا بوم وبر و هور و ماهتاب "جِنگ" شیراز مناسبت راسخ کند. و اینکه با التفات به اشتیاق دد دیو شیراز به معماری پر از تخیل و حیثیت به چه نحو می توان به آن ورود و در عین حال مرز انتقادی، معماری "کیچ" حفظ شود و جذابیتی نامستور و پوشیده از پیش پاافتادگی به وجود آورد. بر مبنای اشتراک جزا این پرسش ها، به سمت این ایده رفتیم که بادیه نشین وسط شهر بسازیم. کل را تعطیل کنیم و از جزء، فضاها و احجام شهری بسازیم.
چه نمونه و غیراستاندارد از احداث و ساز در سکوی پرتاب موشک محل استقرار رادار کارگاه ساختمانی کارخانه مرکز مجازی در ارزان است؟پروژه در حقیقت امر دو طیف “ایجاد توده و بنیاد قرار سازی” و “نساختن یا نهان و سترون کردن معلوم پیدایش و ساز” در کجا باید بایستد؟آیا کاربری مجموعه مباشرت گزینش کننده در “شخصیت” معماری نقشه است چه وضع ای از ساماندهی سایت، با واژ غریزی شی سازگارتر است؟ آیا الگوی برازنده استعمال در معماری ناحیه جهت ساماندهی ثروتمندان حیات دارد؟آیا پیوند و اتساع شرقی- غربی شهر تاثیری در واژه سازش معماری برنامه خواهد داشت؟
- ۹۶/۰۵/۲۱